حالا به این نتیجه رسیدید که باید فروش خود را افزایش دهید و باید محصول بیشتری بفروشید. ولی باید به چه کسی محصول بفروشید؟ مثل این است که بخواهید برای کسی کادو بخرید، اما روحیات و علاقهمندی او را ندانید. مشتری فروشگاهم از من چه میخواهد؟ شناخت مشتری و مخاطب هدف یکی از ارکان استراتژی بازاریابی نیز بهحساب میآید.
بنظرتان اگر شما بخواهید یک محصول ورزشی بفروشید، آیا باید برای همه مردم شرایط خرید از فروشگاهتان را فراهم کنید؟ مسلماً به سراغ ورزشکاران خواهید رفت، تا بخواهید وقتتان را برای فروش کفش کوهنوردی به فردی که تا به حال کوه نرفته، صرف کنید. پس ابتدا لازم است برای محصولات ورزشی خود به سراغ کوهنوردها و ورزشکاران بروید. بهطور مثال شرکت بزرگ آمازون که زیرساخت جذب مشتری از تمام اقشار جامعه را دارد، جمعیتشناسی خاص را ترجیح میدهد.
حالا بهتر است به انواع افرادی که ممکن است جذب خرید تجهیزات ورزشی شوند، فکر کنید. بعد از آن میبینید که دستهبندی کلی در ذهنتان نقش بسته و حالا آن جرقه فکری صورت گرفته است. مشتریان من بیشتر خانم هستند یا آقا؟ سن این افراد معمولاً چند سال است؟ باید این اطلاعات را براساس سن، درآمد و حتی مکان زندگی تقسیمبندی کنید. شما باید یک هدف خاص از مشتریان را در نظر بگیرید. البته حواستان باشد که در این هیاهو و حساسیت تقسیمبندی از مشتریان بالقوه غافل نشوید.
میتوانید برای نمونه اینگونه عمل کنید: دو گروه زنان با سن بین ۳۰ تا ۵۰ سال را با زنان ۳۰ تا ۵۰ سال علاقهمند به یوگا و دارای سگ که در ۱۰۰ مایلی فروشگاهتان هستند، مقایسه کنید. حالا چقدر پیام فرستادن برای آنها برای دعوت به خرید متفاوتتر خواهد بود. میتوانید برای جذب افراد دسته دوم اینطوری درخواست کنید:
ـ قرار است در پارک شهر یک فعالیت یا دورهمی برای یوگا داشته باشیم که ورود سگها آزاد است. پس با این راهکار میتوانید مشتریان جدیدی را در اطراف فروشگاه خود جذب کنید.
پس هر چقدر بیشتر درباره ورزشکاران بدانید. توانایی بیشتری برای ارتباط گرفتن با او از طریق روشهای بازاریابی، محصولات و ایونتها دارید.